تحلیل رفتار متقابل

تحلیل رفتار متقابل 
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای دیگر کاربردها، AT (ابهام‌زدایی) را ببینید.
TransactionalAnalysis.gif

تحلیل تراکنشی (رفتار متقابل) (transactional analysis) نظریه روانشناسی اجتماعی است که توسط اریک برن روان‌پزشک کانادایی به وجود آمده. در چهار دهه گذشته نظریه اریک برن راه‌های تازه‌ای را در زمینه روان درمانی مشاوره و تحصیل به وجود آورده است.
محتویات [نهفتن] 
۱ مقدمه ای بر تحلیل رفتار متقابل 
۲ ایده‌های کلیدی
۲.۱ من خوبم تو خوبی
۲.۲ نوازش
۲.۳ نوازشهای غیابی
۲.۴ حالات "خود
۲.۴.۱ والد
۲.۴.۲ بالغ
۲.۴.۳ کودک
۲.۵ رفتارهای متقابل (تراکنش)
۲.۶ بازی‌ها
۲.۷ پیش نویس
۲.۸ منابع
مقدمه ای بر تحلیل رفتار متقابل [ویرایش]

" تحلیل رفتار متقابل یک تئوری روان‌شناسی است که توسط دکتر اریک برن در سال 1950 میلادی ارایه گردید و به لحاظ کاربرد آن در حل مشکلات احساسی و رفتاری، مورد قبول جامعه روان‌شناسی قرار گرفته و تدریجاً در زمینه‌های مشاوره، روان‌کاوی، گروه درمانی، مدیریت، جامعه‌شناسی، توسعه سازمانی و آموزش، نظریه‌های جدیدی ارایه نموده و گسترش پیدا کرده است. ابهام و پیچیدگی در مفاهیم، تخصصی بودن و زمان طولانی درمان در دیگر روش‌های روان درمانی باعث شد تا تحلیل رفتار متقابل با مفاهیم اساسی و واژه‌های ساده سریعاً جایگزین روش‌های روان درمانی قدیمی گردید. به همین جهت تحلیل رفتار متقابل عمومیت یافته و هر جا که انسان‌ها حضور داشته و با یکدیگر ایجاد رابطه می‌نمودند کاربرد عملی پیدا کرد و ابزاری برای تغییر و حل مشکلات قرارگرفت. تحلیل رفتار یک مکتب علمی کاربردی می‌باشد که در آن از به کار بردن مفاهیم پیچیده اجتناب شده است و نظریات آن به صورتی مطرح شده‌اند که به راحتی می‌توان آنها را مشاهده و تجربه نمود."[1]
ایده‌های کلیدی[ویرایش]

من خوبم تو خوبی[ویرایش]

"من خوبم تو خوبی"شاید معروفترین عبارتی است که هدف تحلیل رفتار متقابل را نشان میدهد: یک جایگاهی به وجود بیاید تا ارزش تک تک انسان‌ها را بشناسد. تحلیل رفتار متقابل انسان‌ها را اساساً خوب به حساب می آورد و قابل تغییر و رشد و رفتار سالم.
نوازش[ویرایش]

اریک برن مشاهده کرد که انسان‌ها به نوازش (معیاری از تحویل‌گرفته‌شدن بین افراد) برای زنده ماندن و رشد کردن نیاز دارند.شناخت چگونگی رد و بدل نوازش‌های مثبت و منفی بین انسان‌ها از قوی‌ترین زمینه های کار در تحلیل رفتار متقابل است.
نوازشهای غیابی[ویرایش]

به مجموعه نوازشهایی گفته میشود که شخص نوازش دهنده خود حضور نداشته باشد
مثال : نامه - ایمیل - فرستادن کادو با پست - یاداشت گذاشتن و...
قابل ذکر است که نوازشهای غیابی از بهره نوازشی بالایی برخوردار است و تقریبااز تمامی فیلترهای نوازشی به راحتی عبور میکند .
حالات "خود[ویرایش]

اریک برن با فهمیدن اینکه شخصیت انسان از سه حالت "خودآگاه" تشکیل شده رفتارهای پیچیده بین انسان‌ها را قابل فهم کرد.هر حالت "خودآگاه" یک مجموعه کامل از احساسات و فکرها و رفتار هایی است که ما با استفاده از آن‌ها واکنش نشان می دهیم.سه حالت "خودآگاه" والد و بالغ و کودک و فعل و انفعال بین آنها پایهٔ نظریهٔ تحلیل رفتار متقابل را تشکیل می دهند.این مفهوم‌ها به خیلی از زمینه‌های مشاوره روان درمانی و تحصیل راه پیدا کرده اند.
والد[ویرایش]
قسمتی از رفتارها، افکار و احساسات انسان است که به دلیل تقلید نا خودآگاه از کارهایی که پدر و مادر انجام می دادند و یا برداشت ما از رفتار آنها است.والد از دو قسمت والد کنترل کننده(مثبت و منفی) و والد حمایتگر مهربان(مثبت و منفی) تشکیل شده است.
بالغ[ویرایش]
قسمتی از رفتار ها که بصورت مکانی و زمانی است را شامل میشود.مثلاً اگر ما در حال رانندگی قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت میکنیم یعنی شرایط زمان و مکان را دریافت و بر اساس آن تصمیم به درست رانندگی کردن گرفته ایم.و یا همان افکار و احساسات انسان است که شبیه پردازش کامپیوتری است و پاسخ ما به اتفاقات حال حاضر است.تقویت بالغ یکی از اهداف تحلیل رفتار متقابل است.
کودک[ویرایش]
قسمتی از رفتار ها، افکار و احساسات انسان است که تکرار دوران کودکی است.مثلاً کسی که نتیجه خوبی در کارش می گیرد با یک لبخند درخشان پاسخ می دهد. کودک به چند قسمت از قبیل طبیعی، منزوی، تربیت شده و پرخاشگر تقسیم میشود.
رفتارهای متقابل (تراکنش)[ویرایش]

رفتارهای متقابل به ارتباط‌های انتظاری دوگانه بین انسان‌ها گفته می شود. مثلاً سلام کردن یک تراکنش است، چون که از طرف انتظار پاسخ می‌رود. این پاسخ با توجه به حالت "خود" طرف متقابل متغیر می‌شود و در این مورد خاص -سلام کردن- می‌تواند از یک جواب سلام کوتاه تا یک احوال‌پرسی درازمدت متغیر باشد.
تحلیل گران رفتارهای متقابل این توانایی را دارند که تشخیص دهند که انسان با کدام حالت "خود" رفتار می‌کند و رفتارهای بعدی او را پیش بینی کند و با مداخله کردن باعث بهبود کیفیت و موثر تر شدن ارتباط شوند.
بازی‌ها[ویرایش]

اریک برن یک سری الگوهای رفتار اجتماعی نا سالم را به عنوان بازی تعریف می کند.این رفتارهای تکرار شونده و منحرف اصولاً برای به دست آوردن نوازش هستند اما در عوض احساسات منفی را تقویت میکنند و مانند ماسک جلوی بروز مستقیم احساسات و افکار را می گیرند.اریک برن برای این بازی‌ها اسم‌های آشنایی انتخاب کرده.کتاب بازی‌ها نوشتهٔ اریک برن در اوایل دهه شصت موفقیت قابل ملاحظه‌ای به دست آورد.
پیش نویس[ویرایش]

اریک برن میگوید رفتارهای نا سالم نتیجه تصمیمات محدود کننده‌ای است که در کودکی به دلیل علاقه به زنده ماندن گرفته شده اند.این تصمیمات در چیزی که برن آن را پیش نویس(یک نقشه از قبل کشیده شده برای اینکه زندگی چگونه زندگی شود) می نامد به اوج میرسند.عوض کردن پیش نویس زندگی هدف روان درمانی مبتنی بر نظریه تحلیل رفتار متقابل است.

v

مشاور بازاریابی

مشاور بازاریابی یک فرد متخصص و با تجربه در زمینه بازاریابی است که از بیرون از شرکت نظرات حرفه ای خود را در اختیار صاحبان و مدیران شرکت قرار می دهد . 


در این تعریف سه نکته مهم و اساسی وجود دارد : 
1) مشاور یک فرد متخصص در زمینه بازاریابی است که حداقل یک چهارم از وقت هفتگی خود را به مطالعه در زمینه مباحث روز بازاریابی بگذرانند . بنابراین مدیران یا پرسنل شرکت و بطور کلی کسانیکه فقط به اتکای تجربه خود در زمینه بازاریابی نظر می دهند معمولا"نمی توانند مشاور باشند . افراد با تجربه ای که همراه با کار به بالا بردن دانش و مطالعه در زمینه دانش روز بازاریابی اقدام نموده اند میتوانند در این زمینه اظهار نظر نموده و جهت تکمیل اظهارات از نظرات متخصصین بهره گیرند . 
2) مشاور یک فرد با تجربه در زمینه بازاریابی است . مشاوری که در مورد مشکلات بازاریابی یک شرکت بخود جسارت توصیه و راهنمائی می دهد باید سال های سال در بخش های مختلف بازاریابی و فروش از رده های پائین تا سطوح بالای مدیریتی کار کرده و در این زمینه ها دانش های تخصصی خود را در کوره تجربه پخته و کامل کرده باشد . بعنوان مثال کلیه مشاوران بازاریابی شرکت ما علاوه بر داشتن تحصیلات حداقل فوق لیسانس باید حداقل ده سال در زمینه بازاریابی کسب تجربه کرده باشند . بنابراین اساتید دانشگاهی ، تنها به اتکای تحصیلات خود در زمینه بازاریابی ، نمی توانند مشاور باشند . 
3) مشاور یک فرد خارج از شرکت است . خارج از گود بودن یک اصل مهم در مشاوره است زیرا فقط فردی که از بیرون ناظر است می تواند بدور از تعصبات و دلبستگی ها مسائل و مشکلات را درست ببیند و علت ها را تشخیص دهد . بنابراین مدیران شرکت ، هرچند در زمینه بازاریابی با تجربه و متخصص باشند نمی توانند خود مشاور خود باشند . 
:: چرا برخی از مدیران تمایلی به استفاده از خدمات یک مشاور بازاریابی ندارند ؟ 
برخی از مدیران ، گذشته از اینکه آیا مفهوم مشاوره یازاریابی را بدرستی می دانند یا نه ، بعلت برخی از تصورهای نادرست ، اصولاً تمایل به استفاده از خدات یک مشاور بازاریابی ندارند . برخی از این پندارهای نادرست عبارتند از : 
احساس غرور : ما کار خود را بلد هستیم و نیازی به مشاور بازاریابی نداریم . 
پاسخ : اولاً بعید است که آنها در حد یک مشاور بازاریابی دارای تحصیلات تخصصی در این زمینه باشند و حداکثر این است که بتوان گفت در این زمینه فردی با تجربه هستند ولی در دنیای پر تحول امروز مسلماً تجربه به تنهائی کافی نیست . 
ثانیاً‌ بفرض هم که ایشان دارای تخصص کافی در این زمینه باشند ولی حقیقت این است که این افراد از کارکنان شرکت خود بوده و از درون شرکت به مسائل و مشکلات شرکت می نگرند ، درگیر تعصبات و نزدیک بینی های ناشی از اجرا هستند و لذا نمی توانند به اندازه یک مشاور بازاریابی که فردی بی طرف و بیرون از شرکت است واقع بین باشند . 
ثالثاً بفرض هم که بهمان اندازه واقع بین بوده و ریشه مشکلات را درست تشخیص داده باشند ولی تشخیص مشکل یک مطلب است و یافتن راه حل مناسب مطلب دیگر و برای یافتن راه حل درست باید فرصت کافی برای تحقیق و تحلیل داشت که آنها بعنوان یک مدیر اجرائی با توجه به گرفتاری ها و کمبود وقت ، معمولاً فرصت چنین کاری را ندارند . 
رابعاً حتی اگر هم فرض کنیم آنها راه حل مناسب را یافته اند ولی اجرای درست راه حل معمولاً یکفرایند کند و وقت گیر است ومدیران شرکت ها چون درگیر مسائل روزمره هستند غالباً در این موارد نمی توانند موفق باشند . 
احساس بی نیازی : اوضاع ما خوب است و فعلاً نیازی به مشاور بازاریابی نداریم . 
پاسخ : اولاً همه کسانیکه الآن دچار مسأله هستند هم زمانی مانند این مدیران اوضاع خوبی داشتند ولی تدریجاً اوضاع آنها رو به بدی گذاشت بدون اینکه خود متوجه شوند و اینها هم از این قاعده مستثنا نیستند . 
ثانیاً به موفقیت رسیدن مهم است ولی در موفقیت ماندن مهم تر است و شرکت های عاقل آنهائی هستند که درست در زمانیکه اوضاعشان خوب است بفکر حفظ همین اوضاع می افتند و بسراغ مشاور می روند . 
ثالثاً وقتی اوضاع شرکتی بد شد و به بحران افتاد مشاور بازاریابی هرچند هم که ماهر و حرفه ای باشد مانند آتشنشانی است که پس از شعله ور شدن آتش خبردار می شود و بهر حال خسارت ایجاد شده است . 
احساس بی اعتمادی : مشاوران فقط حرف می زنند و مرد عمل نیستند . 
پاسخ : اولاً مشاوران ، به اقتضای کارشان ، فقط می توانند حرف بزنند و توصیه کنند ولی مدیران اجرائی نیستند و اجرا بر عهده شماست ، درست مانند پزشک ماهری که فقط می تواند نسخه پیچیده و بشما توصیه کند ولی اجرا ، رعایت توصیه ها و پرهیز بر عهده مدیران وکارشناسان شرکت است . 
ثانیاً مشاوران در بخش اجرا هم می توانند به شما کمک کنند و اتفاقاً نقش آنها در این مرحله ، بعلت پیچیدگی های کار اجرا ، برای شما مهمتر است .آنها می توانند پابپای شما در مراحل اجرا با شما همراهی کرده و از طریق ارائه توصیه های کارشناسی ، شما را در اجرا یاری کنند ولی در این مورد هم همچنان اجرا با شماست . 
ثالثاً مشاوران بعنوان افرادی که بیرون از سازمان هستند می توانند زمینه ایجاد تحول را در شرکت ها فراهم کنند و بعنوان یک جرقه برای ایجاد یک تحول انفجاری عمل کنند کاری که مدیران خود شرکت بعلت درون شرکت بودن نمی توانند انجام دهند هرچند بخواهند . 
احساس بی کفایتی : مشاوران فقط تئوری تحویل ما می دهند و راه کارهای اجرائی نمی توانند بدهند . تئوری ها را خودمان هم می توانیم در کتاب ها بخوانیم . 
پاسخ : این ایراد بیشتر به این علت است که در سال های اخیر تعداد زیادی افراد تحصیل کرده در زمینه بازاریابی بدون داشتن تجربه اجرائی کافی وارد کار مشاوره شده و این بد بینی رادر مدیران اجرا نموده اند . چنانکه قبلاً در تعریف مشاور گفتیم داشتن سابقه اجرائی طولانی و مرتبط برای مشاور بازاریابی امری ضروری است و مدیران شرکت ها در هنگام انتخاب مشاور بازاریابی خود باید به این نکته توجه کنند . برای کسب اطلاعات بیشتر در این مورد می توانید به بخش توصیه هائی در مورد روش انتخاب یک مشاور بازاریابی مراجعه کنید . 
احساس هزینه : مشاوران بازاریابی دستمزد زیادی می خواهند و ما پول این نوع کارها را نداریم . 
پاسخ : هر چند ممکن است دستمزد یک مشاور بازاریابی خوب بنظر بعضی ها زیاد باشد ولی حقیقت این است که این دستمزد در مقایسه با پول هائی که شرکت ها بخاطر نداشتن مشاور بازاریابی بهدر می دهند یا در مقایسه با درآمدی با داشتن یک مشاور بازاریابی کسب می کنند واقعاً ناچیز است . در واقع استخدام یک مشاور بازاریابی صاحب صلاحیت ، هزینه کردن نیست بلکه نوعی سرمایه گذاری است برای کسب درآمدهای آینده . 
:: یک مشاور بازاریابی چه خدماتی بشما می تواند ارائه دهد ؟ 
مشاور بازاریابی در سه سطح مختلف می تواند خدمات خود را بشما ارائه دهد . هر سطح نسبت به قبلی عمق بیشتری داشته و مشاور بیشتر می تواند برای شرکت مفید باشد : 
سطح اول : 
ارائه مشاوره در امور روزمره شرکت . این شیوه برای شرکت هائی مناسب است که در حال حاضر با مشکل حادی روبرو نبوده ولی برای افزایش کارائی شرکت بخصوص در بخش بازاریابی و آماده شدن برای مشکلاتی که در آینده شرکت ممکن است با آنها مواجه شود خود را نیازمند به خدمات مشاور بازاریابی می دانند . 
در این شیوه ، مشاور در زمان های مشخصی در هفته در جلسه مدیران حاضر شده و در مورد مسائل و مشکلات بازاریابی شرکت نظر داده و به مدیران شرکت راه حل پیشنهاد می دهد . 
سطح دوم : 
طراحی پروژه های مشاوره : این شیوه برای این شرکت ها مناسب است : 
:: شرکت هائی که در حال حاضر در بخش بازاریابی و فروش خود دچار مشکل شده اند . 
:: شرکت هائی که طرح های توسعه دارند و باید خودشان را برای توسعه آماده کنند . 
:: شرکت هائی که در حال راه انداری بوده و سیستم و سازمان بازاریابی مشخصی ندارند . 
در این شیوه مشاور پس از مطالعه و شناسائی دقیق محیط درونی و بیرونی شرکت و جمع آوری اطلاعات لازم ، برای حل مشکلات موجود یا برای طرح توسعه شرکت یا برای راه اندازی یک سیستم یازاریابی جدید ، راه حل هائی اجرائی را در قالب یک پروژه مشخص با روش اجرا و زمانبندی مشخص طراحی کرده و به مدیران شرکت ارائه می دهد . 
سطح سوم : 
سطح سوم شکل کامل شده سطح دوم است و در آن مشاور علاوه بر طراحی پروژه ، در مرحله اجرا نیز در کنار مدیران و مجریان طرح بوده و برای اجرای طرح نیز به آنها مشاوره می دهد . با توجه به سختی ها ، مشکلات و پیچیدگی هائی که در مرحله اجرا وجود دارد توصیه مشاور بازاریابی همواره این است که در مرحله اجرا نیز در کنار کارفرمای خود باشد ولی برخی از شرکت ها برای کاهش هزینه های مشاوره ترجیح می دهند در مرحله اجرا از مشاور استفاده نکنند .

بازاریابی


برای شناسایی فاکتورهای موفقیت و معیارهای اندازه گیری آن ابتدا باید درک درستی از اهداف شرکت خود داشته باشید. شرکت تازه تاسیسی که به دنبال وارد کردن جنس خود به بازار است مسلما" اهداف متفاوتی نسبت به شرکت بزرگی دارد که می خواهد روابط نزدیک تری با مشتریان خود برقرار نماید.
اما تمام افرادی که قصد انتخاب معیارهایی برای سنجش عملکرد بازاریابی دارند باید عواملی را در نظر بگیرند که اثرات مثبت سه مفهوم زیر را داشته باشند:
1- جذب مشتری.
2- حفظ مشتری.
3- کسب درآمد.

اولین وظیفه بخش بازاریابی توانمند کردن یک تشکیلات برای جذب مشتری است. بدون مشتری، نه درآمدی وجود دارد و نه تجارتی!
جذب مشتری شرکت را برای بالا بردن حجم کارهای تجاری خود تقویت خواهد کرد.
البته بازاریابی انتهای کار فروش نیست بلکه در این بخش به مشتری آگاهی داده می شود و سعی بر آن است که توجه مشتری به مسئله مورد نظر معطوف شود. معیارهایی که برای اندازه گیری موفقیت در بازار به کار می روند عبارتند از:

• سرعت افزایش مشتریان
• درصد انتخاب محصول از میان محصولات مشابه
• درجه معروفیت و شهرت
• وسعت توزیع

دومین وظیفه بخش بازاریابی حفظ مشتریان فعلی شرکت و افزایش و فعال کردن هر چه بیشتر آنهاست.
این بخش از کار ممکن است قدری مشکل تر باشد و نیاز به سرمایه گذاری داشته باشد زیرا مشتریانی که به سختی از این در وارد شده اند، به آسانی از در دیگر خارج می شوند!
مشکلات و مسائل زیادی وجود دارند که قدرت شما را در این بخش محدود می کنند. اما معیارهای زیر شما را برای اندازه گیری عملکرد شرکت در حفظ مشتری یاری می کند:

• میزان فروش های دائمی و مقطعی
• تعداد مشتریان
• سرعت رشد فروش
• تعداد مشتریان تازه جذب شده
• میزان وفاداری و دفاع مشتریان از شما

سومین وظیفه بخش بازاریابی حضور در بازار و کسب در آمد است.
تا سال 1970 درآمد شرکت ها تنها از روی مبالغ دریافتی و اسناد شرکت محاسبه می شد. اما امروزه سرمایه های نامحسوسی مانند خصوصیات و تواناییهای ذهنی و فکری افراد، مشتریان با ارزش، امتیازات کسب شده و حس رضایتمندی مشتریان و... جزء درآمدها محسوب می شوند و می توانند اثر مثبتی روی عملکرد شرکت داشته باشند.

بازاریابان حرفه ای برای بالا بردن درآمدها و حضور در بازار از معیارهای زیر کمک می گیرند:
• میزان سود
• مشتریان با ارزش
• درصد مقبولیت محصولات جدید شرکت
• تعداد طرفداران محصولات شرکت

با توجه به ساختار شرکت برای به دست آوردن حداکثر کارایی و سود باید مجموعه ای از معیارها انتخاب شود و دنباله ای از اعمال به طور پیوسته برای کنترل، آنالیز و گزارش عملکرد، انجام گیرد.www.zibaweb.com

به این ترتیب در طول زمان، اطلاعات با ارزشی به دست می آید که نشان خواهد داد:

- کدام یک از تاکتیک های بازاریابی موثرترند؟
- کدام بخش از افراد پتانسیل خرید بیشتری دارند؟
- کدام مشتریان سود بیشتری را عاید شرکت کرده اند؟
- و در کل عملیات فروش چگونه انجام می شود؟

نکته مهم دیگر آن است که این معیارها در اثر گذشت زمان قابل تغییرند. با رشد شرکت و بازار کار، بازاریابان نیز باید بررسی مجددی روی معیارهای خود انجام دهند و آن ها را با اهداف جدید سازگار کنند.
رقبای شما ممکن است به شاخص ها و رکوردهای بالاتری دست یابند و معیارهای شما دیگر قابل قبول نباشند. بعضی از معیارها کهنه می شوند و روشها و معیارهای جدیدی برای اندازه گیری به وحود می آیند.

کار کردن بدون معیار مانند راه رفتن با چشمان بسته است.
بدون اندازه گیری، تصمیم گیری در رابطه با تغییرات و روش های جدید بسیار سخت خواهد بود. اما استفاده درست از اندازه ها، راهنمای شما برای گسترش حضور در بازار و جذب مشتریان بسیار متنوع خواهد بود و شما را برای کسب شاخص ها و رکوردهای جدید توانمند خواهد کرد.

اولین سال راه اندازی تجارت مسلما پر فراز و نشیب خواهد بود. هر اندازه که با دقت و دانش پیش بروید، باز هم مرتکب اشتباهاتی خواهید شد. اما اگر ذهن خود را آماده کنید و به تجربیات دیگران توجه کنید، می توانید از وقوع بسیاری از این اشتباهات پیشگیری کنید.
در این فرصت به 7 اشتباه بزرگ تازه کاران و راه حلهائی برای گریز از آنها اشاره می کنیم.

اشتباه اول: راندن یک ماشین تندرو در جاده ای خاکی
همه ما شنیده ایم که برای آغاز هر کار، به محرکی قوی و شور و شوق فراوان، احتیاج است. اما داشتن این حرارت اولیه به تنهایی کاری از پیش نمی برد.
شما به یک برنامه احتیاج دارید.
در زمینه تجارتتان، درخصوص مشتریان و رقبای خود عمیقا تحقیق کنید و یک مدل حقیقی و مفید برای تجارت خود ساخته و روی یک سوال مهم تکیه کنید:
چگونه می خواهید پول در بیاورید؟
فرض کنید که در صدد باز کردن یک مغازه هستید. محلی را انتخاب می کنید که باید هزینه اجاره آنرا بپردازید. ممکن است مخارج زیادی نیز برای تهیه دکورمناسب متحمل شوید بدون آنکه به نحوه بازگشت این هزینه ها بیاندیشید.محصولات شما کامل نیستند و به فکر بازاریابی هم نیستید. قطعا پس از چند ماه تجارت شما سقوط خواهد کرد.
نکته:هیچ روز کاری خود را بدون برنامه طی نکنید.

اشتباه دوم : ارزان فروشی
از یک کودک بخواهید که بین یک کریستال 12 وجهی بدلی و یک قطعه الماس، یکی را انتخاب کند. کودک کریستال را انتخاب خواهد کرد. تازه کاران تجارت نیز به همین صورت عمل می کنند، فریب کمیت را می خورند و به کیفیت اهمیت نمی دهند.
آنها می اندیشند که اگر جنسهای ارزان قیمت را عرضه کنند، فروش بهتری خواهند داشت و بزودی میلیونر خواهند شد.
اما این تصور غلط است.
تازه کاران دنیای تجارت قیمتهای محصولات و خدمات خود را بسیار پائین در نظر می گیرند و به این ترتیب در طول زندگی کاری خود نگران پول درآوردن خواهند بود و حتی زمانی که سفارشی دریافت می کنند، خوشحال نخواهند شد زیرا فروش برای آنها سود کافی به همراه نخواهد داشت.
قبل از قیمت گذاری، همه چیز را بسنجید. هزینه های ثابت و متغیر را محاسبه کنید. روشهای تجاری و قیمتهای رقبا را مورد توجه قرار دهید و استراتژی فروش و بازاریابی خود را بهینه کرده و درآمد قابل قبول خود را در نظر آورید.www.zibaweb.com
نکته:کریستالهای بدلی را به الماسها ترجیح ندهید.

اشتباه سوم: راه اندازی تجارت فقط برای هیجان
بیشتر اشخاصی که در حال راه اندازی یک تجارت هستند، افرادی رویایی، خیال پرداز و ماجراجو هستند که بیشتر به دنبال هیجان می گردند. این افراد به جای تفکر و تحمل جزئیات دشوار این کار، به فکر پیش روی هستند و می خواهند که مسائل و بحرانها را به نوعی پشت سر بگذارند تا دوباره به میدان بازی برگردند و ماجراهای آن را دنبال کنند. 
اما خستگی و ملالت از همین مسائل جزئی به تدریج ظاهر زیبای تجارت را به خطر خواهد انداخت، هدف تجارت کسب درآمد است و به مخاطره انداختن وضعیت فعلی در این حیطه نمی گنجد.
نکته:تجارت را وسیله ای برای هیجان انگیز کردن زندگی قرار ندهید.

اشتباه چهارم: غفلت از بازاریابی 
تعداد کمی از صاحبان تجارتهایی که تازه تاسیس شده اند برای بازاریابی اهمیت قائل می شوند و برنامه و بودجه خاصی برای آن اختصاص می دهند، زیرا تصور می کنند که بازاریابی یک خرج غیر ضروری است و یا به علت شکستهای مقطعی از تاثیر بازاریابی در فروش مایوس می شوند.
بازاریابی ، فروش فرد را تضمین می کند. اما به یاد داشته باشید که فروش هر روز محدود به همان روز است و لزوما فرآیندی ادامه دار نیست.
نمی توان از مرحله طرح و برنامه مستقیما به مرحله فروش رسید و بازاریابی را فراموش کرد.
این اشتباه از ناآگاهی افراد نسبت به چرخه فروش ناشی می شود. اولین افرادی که برای راه اندازی تجارت به آنها احتیاج دارید، بازاریابها هستند. بازاریاب ها هستند که می توانند شما را به دیگران معرفی کنند. پس از آن موقعیت فروش فراهم خواهد شد.
نکته:قبل از ارسال پیام آشنایی، به دنبال معامله نباشید.

اشتباه پنجم: اسارت در تجارت به جای ریاست به آن 
هنگامی که فردی 3 یا 4 وظیفه معین را در 7 روز هفته انجام می دهد نیازی به بهره گیری از شیوه های مدیریتی احساس نمی شود.
در آغاز به کار یک تجارت نیز، اتفاقات ناگهانی اما قابل پیش بینی بوقوع می پیوندد که می توان آنها را توسط تجربیات شخصی یا با استفاده از روش آزمون و خطا حل کرد.
اما همین طور که تجارت شما رشد می کند،مسائل پیچیده تر خواهند شد و این دو روش دیگر پاسخگوی آن ها نخواهند بود.
شما مسئول همه چیز هستید. شما باید اهداف تجارت را تعیین کنید و روش ها را انتخاب کنید، یا شخصی را برای انجام این وظیفه منصوب کنید.
بدون داشتن سیاست معین و شفافی در مورد مشخصات مشاغل، استخدام ها، اخراج ها، تعطیلات، نحوه جبران کمبودها، چگونگی ترفیع ها و... شرکت و تجارت نوپای شما در معرض آسیب ها و خطرات جدی قرار خواهد گرفت و نهایتا" تجارت شما ضعیف خواهد شد.
توجه کنید که کتاب راهنمای قوانین شرکت شما (حتی در حد یک صفحه) باید وجود داشته باشد.
نکته:اختیارات و وظایف خود را فراموش نکنید.

اشتباه ششم: پیش بینی ناقص بودجه
تازه کاران تجارت معمولا" نیازهای مالی خود را دست کم می گیرند. این افراد، در ابتدای کار هزینه زیادی را صرف خرید لوازم اداری و محصولاتی می کنند که ممکن است بسیار تخصصی تر از آن چه باشد که به آن نیاز دارند. هم چنین به این موضوع توجه نمی کنند که اکثر مشتریان به طور اقساط خرید می کنند و بازگشت پول به کندی انجام می گیرد.
به همین علت مشاوران مدیریت معمولا" پیشنهاد می کنند که پس از محاسبه بودجه مورد نیاز خود برای راه اندازی تجارت، حداقل 50% به آن اضافه کنید. به این ترتیب برای مدیریت ریسک های احتمالی آماده خواهید شد.
نکته:در مورد بودجه واقع بین باشید.

اشتباه هفتم: روابط غلط
شروع هر فعالیتی احتیاج به کار فراوان و سیستم پشتیبان دارد. فشار تعهدات زمانی و مسائل مالی باعث بروز مشکلاتی در روابط خواهد شد.
باید قدری از بار خود را سبک کنید و از کمک نزدیکان و دوستان خود در حد امکان استفاده کنید.
نکته:نگذارید که یک اشتباه باعث یک عمر پشیمانی شود.

بسیاری از اشتباهات به این دلیل بروز می کنند که تازه کاران تصور می کنند که تمام کارها را باید خود به تنهایی انجام دهند.
به جای این کار بهتر است نقاط قوت خود را بشناسید و کمبودهای خود را بپذیرید و بعضی از امور را به دست متخصصین خاص آن بسپارید.
هنگامی که به مسائل و شکست های اجتناب ناپذیر برخورد می کنید، این ضرب المثل قدیمی را به یاد بیاورید که:هر شکست پلی است برای پیروزی های آینده.
نکات کلیدی موفقیت در بازاریابی  




عوامل متعددی برای موفقیت در بازاریابی کالا و خدمات وجود دارد. در این مقاله کوتاه، قصد دارم برخی از مهمترین نکات و عوامل را برای آن دسته از دوستانی که اخیراً این سوال را از من پرسیده اند بیان کنم.



بازاریابی یعنی چه؟ هیچ شده است که پیش خودتان، از خودتان بپرسید که بازاریابی اصلاً و اصولاً چیست؟ در ده دوازده سال اخیر، از افراد بسیاری که سالها در کار فروش کالا یا خدمات بودند این سوال را پرسیده ام. موفق ترین آنها هم گاهی در بیان یک تعریف کوتاه و مختصر از بازاریابی دچار مشکل می شد. هر کسی تعریفی را ارایه می داد و از دید خودش فکر می کرد که دارد جامع ترین و کامل ترین پاسخ را می‌دهد. اما متاسفانه کمتر اتفاق می افتاد که فردی بیاید و یک تعریف درست و حسابی از بازاریابی به ما بدهد. بازاریابی یک هدف ناب و مشخص دارد: «کمک» به «پاسخگویی به نیاز یا نیازهای مشترک» «گروهی از مردم» - کار بازاریاب (چه روی اینترنت یا در فضای واقعی) در اصل این است که آن گروه از مردم را که نیاز یا نیازهای مشترکی دارند و البته «قدرت خرید» نیز دارند بیابد و به آنها «کمک» کنند تا با شناخت، خرید (یا مصرف) کالا و خدمات ما، آن «نیاز» را برطرف سازند و به آن در حقیقت پاسخگویند. ببینید بازاریابی درست مثل شکار یا ماهیگیری است. برای شکار و ماهیگیری شما نیاز به یک سری ابزار دارید : اولین گام برای بازاریابی «جمع آوری» اطلاعات است: من برای شکار کجا باید بروم؟ چه فروشگاهی را می شناسید که لوازم شکار یا ماهیگیری بفروشد؟ آیا مجله ای در این زمینه چاپ می شود؟ شکارچیان یا ماهیگران معروف و مشهور کجا جمع می شوند و چطور می توانیم آنها را پیدا کنیم؟ با پرسش هایی از این دست، علاقمندان، شروع به جمع آوری اطلاعات می کنند. ماهیگیران باید که انواع ماهی را نیز بشناسند و بدانند که نیاز ماهیها (از لحاظ نور و غدا و دما و درجه حرارت و ...) چیست؟ به همین ترتیب است که بازاریاب باید بداند مخاطبین هدفش کجا قرار دارند و نیازهای آنان چیست؟ «قدرت خرید» مخاطبین هدف بسیار مهم است و بازاریاب های موفق وقت و سرمایه خود را در جایی صرف می کنند که برایشان بازده دارد.








بازاریاب های موفق، از کوچک شروع می کنند. هدف خودشان را می دانند و البته و مهمتر از آن «کالا» و یا «خدماتی» را که عرضه می کنند بخوبی می شناسند. کار بازاریاب در واقع این است که «استفاده از آن کالا یا خدماتی که عرضه می کند را به مردمی که برای پاسخگویی به نیازهایشان به آن محصول یا خدمات احتیاج دارند توصیه می کند.» ببینید این قضیه خیلی مهم است: بازاریاب توصیه می کند ... نمی فروشد! فروش با بخش و یا واحد فروش است. شما وقتی کالا یا خدماتی را به یکی از دوستانتان توصیه می کنید، مثلاً وقتی که می گویید که برو فلان فیلم را ببین یا فلان کاست موسیقی را بخر، در واقع دارید خرید بلیط فیلم یا آن کاست را توصیه می کنید. شما دارید برای آن فیلم یا کاست موسیقی بازاریابی می کنید - گاه بدون آنکه خودتان خبر داشته باشید. افرادی که چیزی را توصیه می کنند حتماً خودشان آن را مصرف کرده اند و از آن رضایت داشته اند پس بازاریاب های موفق کسانی هستند که خودشان مصرف کننده کالا و خدماتشان هستند و از آن واقعاً رضایت دارند. کالا و خدماتی را بازاریابی کنید که واقعاً آن را خودتان نیز استفاده می کنید و از اینکه آن را بکار می برید رضایت دارید. 


شرکت ها و موسسات، چه بزرگ و چه کوچک، به نظر من باید تحقیق وشناسایی بازار هدف را سر لوحه اقداماتشان قرار دهند. نیازهای واقعی (کوتاه یا بلند مدت) بازارشان را پیدا کنند و خدمات یا محصولاتی را عرضه کنند که بتواند نیاز مردم را جواب بدهد. متقاعد کردن شرکت ها و موسسات در بکار گیری یا روی آوردن به بازاریابی حرفه ای کار ساده ای است شاید خیلی از آنها فکر می کنند تبلیغ یعنی بازاریابی ، اما تبلیغ تنها یکی از ابزارهای بازاریابی است. بازاریابی حرفه ای استراتژی های متعددی دارد، تکنیک ها و تاکتیک های متعددی دارد که بازاریابان حرفه ای باید که آن شیوه ها و روش ها را بیاموزند و بلافاصله به همکاران خود آموزش دهند. حیات سیستم های کوچک و بزرگ در گرداب گسترده گیتی به میزان آموزشی که می بینند و یا ارایه می دهند بستگی دارد. به آنهایی که در برابر ایجاد تیم ها و یا واحدهای بازاریابی در یک شرکت یا موسسه کوچک مقاومت می کنند باید این را گفت که جلب اعتماد مخاطبین شما کار ساده ای نیست، کسی از کالا یا خدماتی که ارایه می دهید مطلع نیست، مزایای استفاده از کالا و خدمات شما را نمی دانند، پس چه باید کرد: گروه هایی را باید تعلیم داد تا به درستی کالا و خدمات شما را به دست مصرف کننده واقعی برسانند. 


در زمینه بازاریابی کتابهای متعدد و مقالات و تحقیقات متعددی وجود دارد به فارسی و انگلیسی: کافی است در گوگل یا سایت آمازون به دنبال واژه های مرتبط جستجو کنید و آنوقت خواهید دید که تا دلتان بخواهد کتاب و مقاله در این زمینه وجود دارد. Marketing توصیه است و اگر من در این مقاله سایتی یا کتابی را توصیه کنم در واقع دارم برای آن سایت یا کتاب بازاریابی می کنم. پس اجازه دهید که شرکت در سمینارها و دروه های بازاریابی خودم بگویم، چون خودم از آنها بسیار استفاده بردم و دیدم که افراد بسیاری روش ها و تکنیک ها و استراتژیهای موفقی را که آموزش داده ام را بکار برده اند و موفق شده اند (: - توفیق و موفقیت همه شما را از ته دلم آرزومندم.

 

 

بازاریابی

مفاهیم: بازاریابی چیست؟

بازاریابی یعنی همگراسازی همه فعالیت های شرکت در مسیر فروش بیشتر.

در واقع مهم نیست که بازاریابی را چه تعریف کنیم. مهم این است که بدانیم نمی شود در دنیای مدرن امروز بدون بازاریابی به فعالیت اقتصادی ادامه داد و باز مهم تر این که: بازاریابی همان تبلیغات نیست! بازاریابی ارایه محصول یا خدمت مناسب در بازار مناسب با قیمت مناسب است. ضمن این که اقدامات تبلیغاتی کوتاه مدت را نباید با بازاریابی اشتباه گرفت، در بازاریابی باید از مفاهیم ، تعاریف روشن داشت و به زمین و زمان به صورت بلندمدت نگریست.

آن چه در این مقاله می خوانید محصول مطالعه یک کتابچه در زمینه بازاریابی است که رئوس مهم آن را برایتان آورده‌ام. این کتابچه از انتشارات اکسپرسیس وربیس است.

بازاریابی به همه کسب و کارها مربوط می شود. اما هنوز به درستی شناخته شده نیست و اغلب با تبلیغات و فروش اشتباه می‌شود.

بازاریابی چیست؟

بازاریابی بحثی درباره مشتریان و بازار است. یک شرکت برای آن که موفق باشد باید اهداف خود را بر روی آرزوهای مشتری و الزامات بازار تنظیم کند. بنابراین بازاریابی از این منظر یک ابزار مدیریت است.

بازاریابی آمیزه ای از محصولات نوآورانه، ارزیابی آرا، حضور بروشوری، حضور اینترنتی، داشتن مجلات مخصوص مشتریان، داشتن برنامه‌های خبری و قیمت های منطقی است.

برای معرفی مناسب یک شرکت لازم است اهداف، محصولات، نگرش‌ها و کنش‌های همه بخش‌های شرکت در هماهنگی با یکدیگر باشند. تازه وقتی همه این‌ها فراهم بود، مدام باید در صحنه حضور داشت. در ضمن یادتان باشد انتشار کافی نیست. شرایط مدام در حال تغییر است و نمی‌توان صرفا به اشتهار شرکت تکیه کرد. آن چه بسیار مهم است درک این نکات است:

مفاهیم جامع

اما این مفاهیم جامع چیست؟ شرکت‌ها به مفاهیم و استراتژی‌هایی نیاز دارند که نقاط تمایز آن‌ها با دیگران را نشان دهد.
وقتی شرکتی حضور خود را در بازار بر پایه یک مفهوم ارتباطی همگرا بنا کند خودش را در رقابت‌ها بیمه کرده است و مفهوم ارتباطی همگرا هم چیزی نیست جز داشتن یک استراتژی که تمام اهداف، محصولات، نگرش‌ها و کنش‌های شرکت را همسو ساخته و در جهت آرزوهای مشتری به کار گیرد.

تعیین اهداف

اهداف شرکت را می‌توان از طریق سه پرسش استخراج کرد.

۱) چقدر می‌خواهید به دست آورید؟
۲) چقدر باید به دست آورید؟
۳) چقدر می‌توان به دست آورد؟

پرسش اول (چقدر می‌خواهید به دست آورید؟) در واقع  پرسشی است که ملاحظات استراتژیک و برنامه ریزی شرکت را هدف می‌گیرد و در اصل همان تعهدات کارکنان و مدیریت شرکت است که چقدر می‌خواهند.

اما پرسش دوم (چقدر باید به دست آورید) تعیین میزان فروش و سود حاشیه مورد نظر است و قیمت گذاری را هم در بر می‌گیرد.

و اما پرسش سوم (چقدر می‌توان به دست آورد!) به مواردی مثل پتانسیل شرکت و نیازهای بازار مربوط می‌شود.

روشن بودن و قابل اندازه‌گیری بودن اهداف

اهداف شرکت تا روشن و قابل اندازه گیری نباشند و نیز واقع گرایانه و قابل دستیابی نباشند، دست نیافتنی خواهند ماند. پس در هنگام تعیین اهداف باید مسوولیت‌ها را هم مشخص ساخت، یعنی مشخص ساخت که چه کسی چه وقت چه کاری باید انجام دهد. در عین حال برای پرهیز از کشمکش و تضاد باید کاری کرد که اهداف دچار تناقض نباشند. اهداف باید دارای اعتبار و قابلیت اندازه گیری باشند.

اهداف عمومی بازاریابی 

اهداف عمومی بازاریابی عبارتند از:

▪ بهبود موقعیت شرکت در بازار
▪ افزایش رضایت مشتری
▪ تقویت چهره شرکت
▪ ارتقای سابقه شرکت

نقش پایه‌ای اطلاعات

ثبت پیوسته واکنش‌های مشتریان (پس‌فرست‌ها) و بررسی پیوسته آن‌ها و نیز آن چه مشتریان در ارتباط با بخش فروش شرکت مطرح کرده‌اند یک کار کاملا ضروری است. این اطلاعات باید توسط نرم افزارهای مناسب، ثبت و به هنگام شود.

شرایط فعلی و شرایط هدف

شرایط فعلی (The status quo) و شرایط هدف (Target situation) دو مفهوم مهم هستند.

۱) شرایط فعلی: شامل این موارد می شود:

▪ شرکت در چه بازاری فعال است؟
▪ موضع کنونی بازار چیست؟
▪ چشم انداز سیاسی، اکولوژیک و اجتماعی بازار از چه قرار است؟
▪ چه خدماتی ارایه می شود؟
▪ رقبای اصلی چه کسانی هستند؟
▪ این رقبا از چه استراتژی‌هایی استفاده می‌کنند؟

۲) شرایط هدف:

فلسفه هر شرکت بازتاباننده شرایط هدف است.

▪ هدف شرکت
▪ مزیت‌هایی که به مشتریان می‌دهد
▪ مسوولیت سیاسی و اجتماعی شرکت
▪ ارزش‌های مشترک
▪ فرهنگ شرکت

آمیزه موفق بازاریابی

اما وقتی از نیازهای بازار خبر داشته باشیم و شرایط رقبا را هم بدانیم و به عبارت دیگر هم از وضع موجود و هم از شرایط هدف مطلع باشیم باید به ابزارهای رسیدن به اهداف فکر کنیم.

چهار عرصه متمایز

معمولا در جعبه ابزار شکل‌دهی به اقدامات بازاریابی چهار عرصه متمایز به چشم می‌خورد:

سیاست محصولات و خدمات: شرکت کدام محصولات را می‌خواهد به طرز سودآور  بفروشد و چه خدماتی می‌تواند آنرا تامین کند؟
سیاست توزیع: اجرای سفارش‌های مشتریان و گرفتن سفارش‌های هر چه بیشتر
سیاست ارتباطی: بازار از محصولات و خدمات شرکت چه درسی می‌گیرد؟ چه چیزهایی می‌تواند به افزایش فروش منجر شود؟
قیمت ها و قراردادها: چه نوع قیمت‌هایی می‌تواند به افزایش سفارشات منجر شود. چطور می‌شود مشتریان را به پرداخت بیشتر برای کیفیت بهتر ترغیب کرد؟

ایجاد تمایز

ایجاد تمایز مقوله بسیار مهمی است. مشاوره در این زمینه می‌تواند بسیار مهم باشد و بر کار تاثیر بگذارد و به ایجاد تمایزهای مورد نظر کمک کند. عمق بخشیدن به حضور رسانه‌ای، سرویس دهی انعطاف پذیر و کیفیت بالا همه می‌توانند در این ایجاد تمایز نقش ایفا کنند. جنگ قیمت‌ها در بازار هم مقوله‌ای است که می‌توان با دادن سرویس‌های بهتر با آن مقابله کرد.

مشتری با پای خودش نمی‌آید

مشتری خودش با پای خودش وارد محل کار شما نمی‌شود. شما باید دنبال او بگردید. برخی از راه کارها:

در اینترنت جست وجو کنید

یکی از راه‌های رسیدن به مشتریان دستیابی به اطلاعات تماس آن‌ها از طریق اینترنت است که می‌تواند به تدریج به ایجاد یک پایگاه داده‌ها از ایمیل‌ها و اطلاعات تماس دیگران منجر شود. البته به یاد داشته باشید ارسال ایمیل ناخواسته هم تبعاتی دارد.

حضور نمایشگاهی

در نمایشگاه‌ها حضور پیدا کنید و بروشورهای مربوط به خدمات و محصولات خودتان را ارایه کنید. حضور در هر نمایشگاهی که به نحوی از انحا به کار شما مربوط باشد، موثر است.

استفاده از تبلیغات

تبلیغات هم یکی دیگر از راه‌های رسیدن به مشتریان است. هر چند که تاثیرات آن هم تعریف شده است و تا حدودی محدود هم هست تبلیغات ممکن است جلب توجه کند، اما الزاما به افزایش فروش منجر نمی‌شود. ارایه آگهی در نشریات تجاری و تخصصی می‌تواند موثرتر باشد.

خرید آدرس‌ها

در دنیای امروز عده‌ای هستند که آدرس می‌فروشند و عده‌ای هم خریدار این آدرس‌ها هستند. این آدرس‌ها مثلا در آلمان از طریق اتاق بازرگانی این کشور فروخته می‌شود و اطلاعاتی چون منطقه، تعداد پرسنل، ارقام فروش و ...را در خود دارد.

فروش از طریق همه کانال‌ها

دیگر مثل سابق نمی‌توان به روابط فردی با مشتریان اکتفا کرد. باید از همه کانال‌ها اقدام کرد تا به دامنه مشتریان افزود.

مدیریت وقت

همیشه مراقب مدیریت وقت باشید. نباید با صرف وقت فراوان یک کار را به پیش برد. باید هزینه‌های وقت‌های اضافه را در نظر داشت.

مشتریان دایمی

مراقب مشتریان دایمی باشید. شرکت‌ها می توانند از طریق مشتریان دایمی خود درآمد فراوان و در عین حال درآمدی همیشگی داشته باشند.

مشتریان جدید

در مورد مشتریان جدید همیشه مراقب باشید که شما باید صورتحساب‌های منطقی‌تری نسبت به رقبایتان ارایه دهید. در چنین مواردی در نظر داشته باشید که سود دراز مدت داشتن می‌تواند بهتر از سودهای کوتاه مدت و گذرا باشد.

نرم‌افزارها

از نرم‌افزارها برای محاسبات و مدیریت امورتان استفاده کنید. این کار از دقت و سرعت بیشتری برخوردار است.

چه کسانی، چطور و چرا؟

این سه پرسش، پرسش‌هایی مهم هستند. اما در چه زمینه‌هایی؟


▪ محصول گرا بودن: از مشاوران فنی برای ارتقای کیفی محصولات استفاده کنید.
▪ مشتری گرا بودن: مشتریان را طبقه بندی کنید تا تیم فروش در برقراری ارتباط به مشتریان دچار کشمکش و تداخل وظیفه نشود.
▪ قلمرو گرا بودن: این موضوع بیشتر به شرکت‌های بزرگ مربوط می‌شود که باید خط ارتباط با مشتریان را در منطقه‌هایی که در آن‌ها فعال هستند، حفظ کنند.
▪ وظیفه گرا بودن: پرسنل باید وظایف خود را به خوبی بدانند و هر کدام به موقع خود، نقش خود را به درستی ایفا کنند.

بازاریابی ارتباطات

در بحث‌های مربوط به بازاریابی مقوله ارتباطات هم جایگاه بسیار مهمی دارد. به دیگر سخن، این ارتباطات است که تصویر عمومی یک شرکت را می‌سازد. بازاریابی و ارتباطات در واقع دو مولفه هستند که از یکدیگر جدایی ناپذیرند. یک استراتژی موفق بازاریابی ، یک تیم قوی روابط عمومی و یک بخش فروش ورزیده می‌توانند بسیار برای ارتقای جایگاه یک شرکت موثر باشند.
اما باید بدانید که ارتباطات، تبلیغات نیست. ولی بسیاری از افراد این دو را با یکدیگر اشتباه می‌گیرند. تبلیغات یکی از مولفه‌های ارتباطات است که البته مهم هم هست.

ارتباطات به همه فعالیت‌هایی اطلاق می‌شود که یک شرکت را معرفی می‌کند که می‌تواند فرضا با تماس گرفتن یک فرد از واحد فروش با یک مشتری آغاز شود یا این که شرکت، نامه‌ای را برای یک مشتری ارسال کند، یا تابلویی باشد که بر ساختمان شرکت نصب شده است. نامه، وب سایت، تلفن، بروشور، خبرنامه، محصولاتی که خودتان برای معرفی شرکت‌تان چاپ کرده‌اید همه می‌توانند در این چارچوب نقش داشته باشند.

به هر حال فعالیت‌های ارتباطی شما باید به ایجاد تصویری شفاف و دقیق از شرکت شما منجر شود. ایجاد تصویر پیوسته از شرکت در واقع در دنیای بازاریابی به طراحی شرکت (Corporate design)  معروف شده و به اختصار به آن CD می‌گویند. برای داشتن چنین هویتی باید دو مقوله مهم ارتباطی را در نظر داشت:

تعریف اهداف ارتباطی

برای تعیین و تعریف اهداف ارتباطی، این مهم است که بدانید چه تصویری می‌خواهید از شرکت به دست دهید و این که شرکت می‌خواهد در کجای بازار قرار بگیرد. مثلا ارایه یک چهره سنتی یا خانوادگی از یک شرکت بسیار باید با آداب ارایه چهره‌ای مدرن و نوآورانه از یک شرکت متفاوت باشد.

تعریف تصویر

برای تعریف تصویر شرکت حتما با مشاوران خبره یا گرافیست‌ها و آژانس‌های تبلیغاتی مشورت کنید. بخش‌هایی از این پروژه عبارتند از: لوگوی شرکت، رنگ شرکت، مواردی مثل کارت ویزیت، سربرگ و فرم‌های صورتحساب و سایر رهنمودهای تبلیغاتی (در قالب بروشور، آگهی، غرفه و ...)

 

 

بازاریابی

بازاریابی یک فرایند اجتماعی- مدیریتی است که به وسیله‌ی آن، افراد و گروهها، نیازها و خواسته‌های خود را از طریق تولید، عرضه و مبادله‌ی کالاهای مفید با دیگران، تأمین می‌کنند (کاتلر، 1384). انجمن بازاریابی آمریکا نیز بازاریابی را فرایندی شامل برنامه‌ریزی و تحقق یک ایده، تبلیغات و سپس توزیع کالا، خدمت و اندیشه جهت برقراری مبادله دانسته است تا به وسیله‌ی آن بتوان اهداف فردی و سازمانی را برآورده ساخت (اسماعیل‌پور،.1383).

بازاریابی با نیازها و خواسته‌های بشر آغاز می‌شود، انسانها برای بقای خود به غذا، هوا، آب ... نیاز دارند. علاوه بر این به سرگرمی، آموزش و سایر خدمات هم نیازمندند. میان نیاز، خواسته و تقاضا تفاوت‌هایی وجود دارد که این تفاوت‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد.

نیاز به معنی عدم دسترسی به یک رضامندی اساسی می‌باشد که در بافت حیاتی و روان هر انسان وجود دارد مانند غذا و پوشاک. اما خواسته‌ها میل و علاقه انسان به اقلام خاصی می‌باشد که برطرف کننده نیاز وی باشد. به عنوان مثال نیاز به غذا را می‌توان به شکل‌های گوناگون و با سلیقه‌های متفاوت برطرف نمود. از طرفی برخلاف نیازهای انسان که محدود می‌باشند، خواسته‌های بشر بسیار زیادند و همواره در حال تغییر و تحولند. تقاضا نیز همان خواستن برخی محصولات خاص می‌باشد که با نوعی توانایی و تماس برای خرید همراه شده باشد. بدین معنی که خواسته‌ها، زمانی به تقاضا تبدیل می‌شوند که با قدرت خرید همراه شوند. افراد زیادی خواستار خرید اتومبیل گران قیمت هستند ولی کسانی که توانایی خرید آن را دارند محدودند، بازاریابان با متناسب کردن، جذاب کردن، قابل تحمل کردن خرید و همچنین سهولت دسترسی برای مصرف‌کنندگان هدف، بر تقاضای آنها تأثیر می‌گذارند (کاتلر، 1384).