دکتر اریک برن پدر تحلیل رفتار متقابل
یادداشت و مقاله - نگاهی به زندگی و آثار اریک برن.
مرور ـ سعید عبدالملکی: دکتر «اریک برن» از برجستهترین و مشهورترین روان پزشکان و پر فروشترین نویسندگان معاصر است که در سال ۱۹۱۰ در شهر «مونترآل» کانادا متولد شد. او در زمینهی روانشناسی روابط بین فردی، نظریهای تحت عنوان « تحلیل رفتار متقابل » ارائه داد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و توسط دیگر روانشناسان، بسط و گسترش پیدا کرد.
پدر او یک پزشک عمومی و مادرش نویسنده و ویرایشگری حرفهای بود. در سال ۱۹۳۵ «اریک» که پدرش را به علت بیماری سل از دست داده بود، با تشویق مادرش تصمیم به ادامهی راه پدر گرفت و برای تحصیل در دانشکدهی پزشکی، راهی دانشگاه شد. با اتمام تحصیل در روان پزشکی که آن روزها از روش فرویدی پیروی میکرد و شروع جنگ جهانی، «اریک» وارد ارتش آمریکا شد تا به عنوان روان پزشک در ارتش این کشور خدمت کند.
با پایان یافتن جنگ، دکتر «برن» به فضای مطالعاتی بازگشت. او طی این سالها، علاقهی بسیاری به نوآوری در روانشناسی فرویدی داشت و تلاش میکرد مفاهیم نظریات فروید را به چالش بکشد. سرانجام «اریک برن» عزم خود را برای ارائهی نظریهای جدید، جزم کرد و بعد از انتشار چند مقاله، در سال ۱۹۵۸، مقالهی مشهور و تاثیرگذار خود را به عنوان « تحلیل رفتار متقابل ، روشی بدیع و کارا برای گروه درمانی» منتشر نمود.
این مقاله، مبنایی بود برای نظریهای جدید که کم کم با عنوان « تحلیل رفتار متقابل » یا به اختصار TA شناخته شد. «اریک برن» که طی سالیان دراز به مطالعهی رفتار انسانها پرداخته بود، به سرعت نظریهاش را توسعه داد تا جایی که کتاب مشهور «بازیها» که در سال ۱۹۶۴ به چاپ رسید، تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای دههی ۷۰ گذشت.
سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰، سالهای بسیار پرکاری برای «اریک» بود. او طی همین سالها «انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل » را پایه گذاری کرد که امروزه مهمترین مرجع برای علاقه مندان این نظریه است.
سرانجام، دکتر «اریک برن» در سال ۱۹۷۰، دیده از جهان فرو بست.
نظریهی تحلیل رفتار متقابل :
از جمله خصوصیات نظریهی «اریک برن» استفاده از کلمات ساده و همه فهم برای بیان مقصود است اما استفاده از همین کلمات ساده باعث شد بسیاری از روان پزشکان، با عنوان «روانشناسی عامه» از این نظریه یاد کنند اما با گذشت زمان و تلاش برخی شاگردان «اریک برن»، کم کم نظریهی « تحلیل رفتار متقابل »، از جایگاه خوبی در بین روانشناسان برخوردار شد به طوری که امروزه شاهد گرایش روز افزون روان پزشکان به این نظریه هستیم. در واقع از سال ۱۹۷۰ تاکنون، نظریهی « تحلیل رفتار متقابل »، تغییرات بسیاری نموده به طوری که برخی معتقدند اگر «اریک برن» امروز به دنیا بر میگشت، باید از ابتدا این نظریه را یاد میگرفت!
« تحلیل رفتار متقابل »، نظریهای در مورد شخصیت و روش منظمی برای روان درمانی به منظور رشد و تغییرات شخصی میباشد، از جمله خصوصیات این نظریه، این است که فرآیند درمان، فرآیندی یک سویه نیست بلکه با کمک این نظریه، درمان گر و بیمار هر دو زمان در کار درمان دخیل هستند. در واقع درمان گر، تنها به بیمار کمک میکند تا اصول نظریه را درک کند و پس از آن، این خود بیمار است که باید مشکلاتش را کشف و آنها را رفع کند و البته در این راه، درمان گر به بیمار کمک خواهد کرد.
این نظریه راه کارهایی برای درمانهای فردی، گروهی، زوجی و خانوادگی ارائه میدهد و در عین حال به افراد کمک میکند تا در ارتباطات خود با دیگران، آگاهانه از رفتارهای مخرب پرهیز کنند.
بخشهای شخصیت انسان:
طبق نظریهی تحلیل رفتار متقابل «اریک برن»، شخصیت انسان از سه بخش کودک، والد و بالغ تشکیل شده است.
والد: بخش والد، تشکیل شده است از رفتارها و نگرشهایی که از پدر و مادر و افراد صاحب قدرت به عاریت گرفتهایم. هر وقت که درصدد نصیحت کردن دیگران برآمدیم و همچون یک پدر و مادر مهربان و دلسوز به ارشاد و راهنمایی دیگری اقدام کردیم، والد درون خود را فعال نمودهایم. مصادیق بیرونی والد، پدر و مادر، معلمان، پلیس و همهی افرادی هستند که به گونهای خود را صاحب فهم و کمالات و قانون گذار میدانند. والد ما همیشه درصدد اندرز دیگری و صدور دستور باید و نباید، تصمیم گیری و بالاخره خدامنشی است.
کودک: کودک، بخش عاطفی و احساسی درون ما و احساس دربارهی مسائل مختلف زندگی است. وقتی که ما با یک کودک به بازی میپردازیم و یا در رفتارها و بازیهای او تامل میکنیم، در واقع کودک درون خود را فعال نمودهایم. هنگامی که در جشن تولد یا مهمانی شرکت میکنیم و یا زمانی که گریه میکنیم، دیگران را دست میاندازیم و خود را لوس میکنیم، کودک درون ما بیدار شده است.
بالغ: بالغ، جنبهی منطقی و خردمند شخصیت ماست. بالغ همچون یک کامپیوتر عمل میکند؛ اطلاعات را جمع آوری، پردازش و نتیجه گیری میکند. بالغ از احساس و عاطفه، به دور است و فقط طبق واقعیت عمل میکند. کار اصلی بالغ، مدیریت بخشهای دیگر است. بالغ، واسط بین کودک و والد است و در مواقع تصمیم گیری و حسابگری دربارهی امور مهم مانند شغل، تحصیلات، ازدواج، سرمایه گذاری و... ظاهر میشود.
بحث اصلی « تحلیل رفتار متقابل » تعامل بین این سه گانه یا سه بخش شخصیت انسان است. هرگاه فرد بتواند در مواقع مناسب و ضروری بخش مربوطه را به کار گیرد، در واقع توانسته است نه تنها با بخشهای درونی خود بلکه با دیگری نیز در موضع تعامل و سازگاری قرار بگیرد. آسیب روانی، زمانی ایجاد میشود که یکی از این سه گانه، مستبد شود و بر بخشهای دیگر مسلط شده و نگذارد آنها نقش خود را ایفا کنند.
انواع بازیها:
«برن» معتقد است همهی انسانها برنامههایی برای آیندهی خود دارند و دست به طرح نقشههایی میزنند و طبق آن نقشهها به زندگی ادامه میدهند. برای نمونه ممکن است فردی در نقش یک قربانی ظاهر شود و بیش از حد فداکار باشد و یا فردی ستمگر و سلطه گر شود و یا تصمیم بگیرد که انسانی سرزنده، با نشاط و موفق باشد. به باور «برن»، تمام رفتارها و برنامههای ما هم چون بازیهای دوران کودکی است با این تفاوت که این قبیل بازیها، کمی پیچیده و سناریوهایی از پیش نوشته شده هستند اما بازیهای دوران کودکی، خودجوش و بدون طرح قبلی صورت میگیرند؛ بازیها، نشان دهندهی موضع ما در برابر دنیای بیرون است. همهی ما بازیگر هستیم و به طور معمول در سه نقش ظاهر میشویم:
۱ ـ من خوبم ـ تو بدی (بازی برد ـ باخت): این قبیل بازیها به طور معمول با خودنمایی و خودبرتربینی و تحقیر دیگران شروع میشود و شخص در نقش یک والد همه چیزدان و اندرز دهنده ظاهر میگردد و یا فردی اقتدارطلب است و یا نسبت به دیگران نفرت دارد و برخوردهای چکشی میکند. افرادی که دوران کودکی را در سختی و فشار گذراندهاند و پیوسته از جانب اطرافیان و اعضای خانواده، تحت استرس، سلطه و تحقیر بودهاند و از خودمختاری و آزادی عمل کمتری برخوردار بوده و نتوانستهاند از زیر فشارهای وارده، رهایی یابند، به طور معمول نفرت شدیدی را در وجود خود پرورش دادهاند و پیوسته در نقش یک بازیگر خشن و صاحب هیجانات بد و مخرب ظاهر میشوند، آرامش خود را در تحقیر دیگری میجویند و مدام به دنبال مقصر و متهم میشوند.
۲ ـ من بدم ـ تو خوبی (بازی باخت ـ برد): این بازی، درست عکس بازی مذکور است. شخص در یک موضع انفعالی ظاهر میشود و خود را کم و ناچیز میداند. صفتهای خود را بیش از حد، بزرگ نمایی میکند و یا نسبت به آنها آگاهی افراطی دارد؛ به همین خاطر همیشه از خود ناراضی است، دیگران را بهتر و برتر از خود به شمار میآورد، تنها و گوشه گیر است و خود را در رقابت و برابری با دیگران ناتوان میبیند. این قبیل افراد، موضعی منفی و بدبینانه در برابر زندگی دارند، سناریوهای خودآزاردهنده اجرا میکنند، همیشه در حاشیه هستند و دیگران را وارد متن مسائل میکنند.
۳ ـ من خوبم ـ تو خوبی (بازی برد ـ برد): بازیگران این سناریو، افرادی منطقی و روشن فکر هستند. سعی میکنند در مناسبات انسانی، فردی مثبت و متعارف باشند؛ هم خودشان را به نیکی ابراز میکنند و هم به دیگری اجازهی ابراز وجود میدهند. آنچه را برای خود نمیپسندند، برای دیگران نیز لحاظ نمیپسندند.
جملاتی از دکتر اریک برن:
ـ هر کس در اوایل کودکیاش تصمیم میگیرد که چه کسی شود و چگونه بمیرد. این نقشه، سناریوی زندگی اوست.
ـ آدمهای واقعی، خودشان تصمیم میگیرند اما برای آدمهای پلاستیکی، فال گیرها.
منبع: مجلهی شادکامی و موفقیت شمارهی ۶۶