بازاریابی یک فرایند اجتماعی- مدیریتی است که به وسیلهی آن، افراد و گروهها، نیازها و خواستههای خود را از طریق تولید، عرضه و مبادلهی کالاهای مفید با دیگران، تأمین میکنند (کاتلر، 1384). انجمن بازاریابی آمریکا نیز بازاریابی را فرایندی شامل برنامهریزی و تحقق یک ایده، تبلیغات و سپس توزیع کالا، خدمت و اندیشه جهت برقراری مبادله دانسته است تا به وسیلهی آن بتوان اهداف فردی و سازمانی را برآورده ساخت (اسماعیلپور،.1383).
بازاریابی با نیازها و خواستههای بشر آغاز میشود، انسانها برای بقای خود به غذا، هوا، آب ... نیاز دارند. علاوه بر این به سرگرمی، آموزش و سایر خدمات هم نیازمندند. میان نیاز، خواسته و تقاضا تفاوتهایی وجود دارد که این تفاوتها از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
نیاز به معنی عدم دسترسی به یک رضامندی اساسی میباشد که در بافت حیاتی و روان هر انسان وجود دارد مانند غذا و پوشاک. اما خواستهها میل و علاقه انسان به اقلام خاصی میباشد که برطرف کننده نیاز وی باشد. به عنوان مثال نیاز به غذا را میتوان به شکلهای گوناگون و با سلیقههای متفاوت برطرف نمود. از طرفی برخلاف نیازهای انسان که محدود میباشند، خواستههای بشر بسیار زیادند و همواره در حال تغییر و تحولند. تقاضا نیز همان خواستن برخی محصولات خاص میباشد که با نوعی توانایی و تماس برای خرید همراه شده باشد. بدین معنی که خواستهها، زمانی به تقاضا تبدیل میشوند که با قدرت خرید همراه شوند. افراد زیادی خواستار خرید اتومبیل گران قیمت هستند ولی کسانی که توانایی خرید آن را دارند محدودند، بازاریابان با متناسب کردن، جذاب کردن، قابل تحمل کردن خرید و همچنین سهولت دسترسی برای مصرفکنندگان هدف، بر تقاضای آنها تأثیر میگذارند (کاتلر، 1384).
فیلیپ کاتلر که در ادبیات مدیریت، بهعنوان پدر مدیریت نوین بازاریابی معروف است، این تعریف زیر را از بازاریابی ارایه نموده است:
«
بازاریابی یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی است که بهوسیله آن، افراد و گروهها، نیازها و خواستههای خود را از طریق تولید، عرضه و مبادله کالاهای مفید و باارزش با دیگران، تامین میکنند.
»
در تعریف بالا، مقصود از نیاز، دسترسی نداشتن به یک رضامندی اساسی است؛ مثلا مردم به خانه، غذا، بهداشت و تفریح نیاز دارند. در مقابل، منظور از خواسته، علاقه و میل به برخی از کالاهای خاص است. مثلا ساندویچ همبرگر یا چلوکباب کالاهایی هستند که ممکن است برای رفع نیاز به غذا مطلوب باشند.
کارکرد
بازاریابی امیال و نیازهای ارضا نشده را شناسایی میکند.این مفهوم به نقل از پارک بازاریابی ایران میباشد. همچنین ضمن تعریف و تخمین اندازه یک بازار تعریف شده، میزان سودآوری آن را نیز اندازهگیری میکند. به عبارت دیگر بازاریابی ، بخشهایی از بازار را به عنوان مناسبترین بخش بازار برای شرکت شناسایی و مشخص میکند که شرکت نیز توانایی و امکان عرضه خدمات به آنها را دارد و همچنین مناسبترین محصولات و خدمات مورد نیاز آن بخش را طراحی و معرفی میکند.
ارکان بازاریابی
بازاریابی بر پایه ۴ مقوله اصلی (معروف به 4P) به شرح زیر استوار است:
۱ - کالا یا خدمات Product
۲ - توزیع Place
۳ - قیمتگذاری Pricing
۴ - تبلیغات یا پیشبرد فروش Promotion
پیام: کسب و کار شما چه پیامی را منتقل میکند؟
رسانه: روزنامه، تلویزیون، ایمیل، بیلبورد، تبلیغات در سایتهای اینترنت
مخاطب: افرادی هستند که علاقه مند به محصولات و یا خدمات شما هستند.
انواع بازاریابی
بازاریابی دارای انواع مختلی است:
بازاریابی صنعتی
بازاریابی مصرفی
بازاریابی چندسطحی
بازاریابی پارتیزانی
بازاریابی صنعتی و مصرفی
بازاریابی صنعتی به عنوان آن دسته از عملکردها و فعالیتهای تجاری و بازرگانی تعریف شدهاست، که فرایندهای مبادله را بین تولید کنندگان و مشتریان سازمانی تسهیل میکند. ماهیت بازاریابی صنعتی را میتوان، خلق ارزش برای مشتریان به وسیله ارائه کالاها و خدماتی دانست که نیازهای سازمانی و اهداف آنها را تحقق میبخشد.
به تعریفی جامع، فرآیند کشف، ترجمه خواستههای مشتریان صنعتی و نیازها و الزامات آنها به محصولات و خدمات ویژه جهت ارتباط موثر شیوههای توزیع، قیمتگذاری، خدمات پس از فروش، متقاعد کردن بیشتر و بیشتر مشتریان برای استفاده مستمر از این محصولات و خدمات را بازاریابی صنعتی مینامیم. این نوع بازاریابی در مقایسه با بازاریابی مصرفی تفاوتهایی دارد که اینگونه میتوان بدان اشاره کرد. اول اینکه گرچه در بازاریابی صنعتی همانند بازاریابی کالاهای مصرفی، نیاز به شناخت بازارهای هدف و تشخیص نیاز این بازارها و طراحی محصولات و خدمات مناسب برای تامین خواستههای بازار وجود دارد، ولی باید توجه کرد که در مقایسه با بازاریابی مصرفی، بازاریابی صنعتی در حوزه مدیریت عالی قرار دارد.
در بازاریابی صنعتی نقش خصوصیات و ویژگیهای محصول خیلی مهم و حیاتی است و عرضه کنندگانی که خصوصیات مورد نظر مشتریان را تامین نکنند مورد انتخاب قرار نخواهند گرفت. در مقایسه با بازاریابی مصرفی، قیمت در بازاریابی صنعتی نقش جداگانهای دارد. در بعضی موارد مشتریان صنعتی حاضرند قیمت بیشتری دهند ولی در عوض از تحویل به موقع و کیفیت محصولات خدمات اطمینان حاصل کنند و حتی در موارد دیگری مثل مناقصههای خرید نقش قیمت پراهمیتتر میشود. در بازاریابی صنعتی، بازاریاب باید به این نکته واقف باشد که تقاضای کالاهای صنعتی از تقاضای مصرف کننده نهایی ناشی میشود، یعنی تقاضا برای یک محصول بستگی به نحوه استفاده از آن در ارتباط با محصولات دیگر دارد. گاهی بازاریاب صنعتی سعی میکند با تبلیغات، تقاضای مشتری نهایی را تحریک کند تا تقاضا برای کالاهای صنعتی خودرا افزایش دهد.
واژه بازاریابی نباید به معنى قدیمى آن، یعنى صرفاً فروختن، معنى و تعبیر گردد. معناى جدید این واژه همانا تأمین نیازهاى مشترى است. شرکتهاى امروزى با رقابت شدید و فزایندهاى روبهرو هستند و پاداش از آن شرکتى خواهد بود که بتواند به بهترین نحو ممکن، خواستهاى مشترى را درک و بالاترین منفعت را براى مشتریان هدف خود تأمین کند. در محدوده بازار، این مهارتهاى بازاریابی است که شرکتهاى حرفهاى را از شرکتهاى غیرحرفهاى تفکیک مىکند.
بازار
تقاضا
خواسته
کالا
مبادله
معامله
نیاز
تعریف بازاریابی
بازاریابی بعنوان فرآیندى مدیریتى - اجتماعى تعریف مىشود که بوسیلهٔ آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادلهٔ کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواستههاى خود اقدام مىکنند. براى روشن شدن این تعریف باید بدواً اصطلاحات مهم نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسى کرد.
نیاز
نیازهاى انسان، یکى از مفاهیم اساسى بازاریابی است. احساس محرومیت همان نیاز است. انسان داراى نیازهاى پیچیدهاى است. این نیازها شامل نیازهاى فیزیکى یا نیاز به غذا، پوشاک، گرما و سرما، امنیت و ... نیازهاى اجتماعی، نظیر نیاز به احساس تعلّق و محبت و نیازهاى شخصی، مانند دانستن و اظهار وجود هستند.
خواسته
خواسته شکلى است که نیازهاى انسان تحت تأثیر فرهنگ و شخصیت انفرادى به خود مىگیرد. خواستهها برحسب امکاناتى که تأمینکننده نیازها هستند، تعریف مىشوند. وقتى جامعهاى متحول مىگردد، خواستههاى اعضاى آن نیز توسعه مىیابد. وقتى مردم در معرض امکانات بیشتر و مورد علاقه خود قرار مىگیرند، تولیدکنندگان نیز اقدام به تولید کالاها و خدماتى مىکنند که خواستههاى جدید را پاسخ گویند.
تقاضا
مردم تقریباً داراى خواستههایى نامحدود هستند اما در برابر منابع محدودى قرار دارند. از اینرو کالاهایى را براى مصرف انتخاب مىکنند که در ازاى وجوه پرداختی، حداکثر رضایت را براى ایشان فراهم آورد. خواستهها، وقتى با قدرت خرید همراه باشند، تبدیل به تقاضا مىشوند.
کالا
هر چیزى که بتوان براى جلب توجه، بدست آوردن، استفاده و یا مصرف، در بازار عرضه کرد و توانایى تأمین یک خواسته یا نیاز را داشته باشد، کالا تلقى مىشود.
مبادله
مبادله خود عبارت است از دریافت چیزى مطلوب از کسى دیگر، در مقابل ارائه مابهازایى به او. مبادله هسته مرکزى بازاریابی است و براى تحقق آن، شرایط زیر لازم است:
- حداقل دو طرف باید با یکدیگر مشارکت داشته باشند.
- هر طرف باید چیز باارزشى براى مبادله با دیگرى در اختیار داشته باشد.
- هر طرف باید علاقهمند به مبادله با طرف دیگر باشد.
- هر طرف باید در رد و یا قبول پیشنهاد طرف دیگر آزادى کامل داشته باشد.
- و بالاخره، هر طرف باید داراى توانایى لازم براى مراوده و تحویل باشد.
معامله
مبادله هسته مرکزى ارزیابى است، اما معامله، واحد اندازهگیرى بازاریابی بهشمار مىرود. یک معامله، شامل داد و ستد فایده بین طرفین معامله است. براى تحقق یک معامله شرایط زیر لازم است:
- وجود حداقل دو کالاى باارزش.
- شرایطى که روى آن توافق بهعمل آید.
- زمان توافق.
- و مکان توافق.
بازار
به مجموعهاى از خریداران بالقوه و بالفعل یک کالا، بازار اطلاق مىشود.
مدیریت بازاریابی
براى نیل به اهداف شرکت مدیریت بازاریابی مىکوشد بهطریقى که مىتواند سطح، زمانبندى و ماهیت تقاضا را تحت تأثیر قرار دهد. بهعبارت ساده، مدیریت بازاریابی، همان مدیریت تقاضا است.
در اینجا مدیریت بازاریابی بعنوان تجزیهوتحلیل، برنامهریزی، اجرا و کنترل برنامههایى تعریف مىشود که براى نیل به اهداف سازمانى تهیه مىگردند؛ برنامههایى با هدف ایجاد و حفظ مبادلات نافع با خریداران.